ذهن و آگاهی

روان و آگاهی مفاهیم نزدیک اما متفاوت هستند. داشتن یک درک باریک و گسترده از هر یک از این کلمات می تواند هر کسی را اشتباه بگیرد. با این حال، در روانشناسی، مفاهیم روان و آگاهی به صورت موفقیت آمیز حل شده اند و با وجود ارتباط نزدیک آنها، مرز میان آنها بسیار ساده است.

آگاهی از روان چگونه متفاوت است؟

روانشناسی، اگر ما این اصطلاح را در معنای وسیع در نظر بگیریم، همه فرآیندهای ذهنی است که شخص متوجه می شود. آگاهی فرآیند مدیریت یک شخص توسط خود است، که هم آگاه است. با درنظر گرفتن مفاهیم به معنای باریک تر، معلوم می شود که روان در درک و ارزیابی دنیای خارجی هدف گرفته شده است، و آگاهی به ما اجازه می دهد که جهان درونی را ارزیابی کنیم و تحقق بخشیدن به آنچه که در روح اتفاق می افتد.

آگاهی روانی و انسانی

با در نظر گرفتن ویژگی های کلی این مفاهیم، ​​توجه به ویژگی های اصلی هر یک از آنها ضروری است. آگاهی بالاترین شکل انعکاس ذهنی واقعیت است و چنین ویژگی هایی دارد:

در معنای باریک، هوشیاری به عنوان بالاترین شکل روان در نظر گرفته می شود، و روان خود را به عنوان سطح ناخودآگاه، یعنی ناخودآگاه، در نظر می گیرد. آن فرآیندهای که شخص خود را تحقق نمی یابد. در منطقه ناخودآگاه شامل انواع پدیده ها - رویاها ، پاسخ ها، ویژگی های رفتاری ناخودآگاه و غیره

توسعه روح انسان و آگاهی

توسعه روح و آگاهی از دیدگاه های مختلف در نظر گرفته شده است. بنابراین، برای مثال، مشکل توسعه روان شامل سه جنبه است:

اعتقاد بر این است که ظهور روان در ارتباط با توسعه سیستم عصبی است که به موجب آن تمام بدن به عنوان یک کل واحد عمل می کند. سیستم عصبی شامل تحریک پذیری، مانند توانایی تغییر دولت تحت تاثیر عوامل خارجی، و حساسیت است که به شما امکان می دهد تا به محرک های مناسب و نامناسب تشخیص دهید و آنها را پاسخ دهید. این حساسیت به عنوان شاخص اصلی ظهور روان در نظر گرفته شده است.

آگاهی تنها برای انسان عجیب است - آن را قادر به تحقق بخشیدن به روند فرایندهای ذهنی می داند. این به حیوانات عجیب نیست. اعتقاد بر این است که نقش اصلی در ظهور چنین تفاوت هایی، توسط کار و گفتار انجام می شود.